جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

بر آستان جانان

میهن ای میهن

            تنیده یاد تو، تنیده یاد تو در تار و پودم بود لبریز از، بود لبریز از عشقت وجودم تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی فدای نام تو، فدای نام تو بود و نبودم فدای نام تو بود و نبودم به هر مجلس به هر زندان به هر شادی به هر ماتم به هر حالت که بودم، با تو بودم   شیرینم،غزالم،جانانم این عکسها مربوطه به دخمه زرتشتیان در یزد هست.دخمه جایی بوده که در زمان های قدیم زرتشتیان مرده های خودشون را اونجا می ذاشتند... وقتی بزرگ تر شدی با هم در این مورد مطالعه می کنیم. الان که دارم اینهارو تایپ می کنم بابایی داره واسه ...
27 ارديبهشت 1392

عید 92

          می کنم وصف گلستان جمالت صبح و شب چون مرا در زندگی هم جان و هم جانان تویی وه!دلم از پرتو حسنت منور می شود میسزد گویم اگر خورشید تابانم تویی   جون و دلم،عمرم،جانانم سال تحویل 92 هم یزد بودیم پیش بی بی و آقاجوون..البته موقع تحویل سال عمو احمد و خانومش هم اومدن.. خاله مهتاب سفره هفت سینشون را نگه داشته بود تا تو بیایی و کنارش عکس بگیری... سیزده بدر امسال رو هم مثل سال قبل و جای سال قبل بودیم با فامیل پدری مامان..خش گذشت..کلا هرجایی تو باشی خوش می گذره عشق من دوستت دارم سبد سبد   ...
27 ارديبهشت 1392

پری دریایی

        تو مرا مونس جانی جانم شب بی نور مرا مونس جهانی جانم گفته بودم چو بیایی بدهم جان به رهت چه دهم جان؟که نماندست به جانم ،جانم خانوم خانوما،عسلی ،جانانم   روز جمعه 6 اردیبهشت 92 با خاله مهتاب رفتیم استخر آبسار.البته واسه ورود شما کمی مشکلپیدا شد...اما چون به تو قول داده بودم ببرمت آب بازی و می دونستم بهت خوش می گذره...اینقدر جر و بحث کردم تا اجازه ورودتو گرفتم خانوم خانوم من واسه خوشحالی و راتی تو با اهرمین می جنگم و توی دهن شیر هم می رم.... اتفاقا اون روز خیلی هم بهت خوش گذشت..حسابی کیف کردی... بی نهایت عاشقتم و دوست دارم...   ...
27 ارديبهشت 1392

گل خوشرنگ بابونه

        قلبو دادم دس چشای تو نفسم میاد فقط برای تو غصه و اخمتو بسپر دس من تا خودم گریه کنم به جای تو *مگه از تو بهترم پیدا می شه* نفسم،زندگیم،جانانم الهی پیش مرگت بشم مادر...مگه خوشگل تر،زرنگ تر خواستنی تر از تو هم پیدا میشه دورت بگردم هر لحظه داری شیرین تر میشی....با حرف زدن های قشنگت..با رقصیدنت که تا یک ثانیه اهنگ شاد می شنوی شروع می کنی قر دادن با قر و فری بودنت که همش می خواهی کفش پاشه بلند پات کنی کیف دستت باشه و زیور الات به خودت بند می کنی و راه می ری وقتی که یک چیزی بهت میدم..با اون لب و دهن قشنگت که به غنچه گل رز طعنه می زنه می گی:"مرسی مام...
14 ارديبهشت 1392